برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 91
برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 190
برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 198
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
عشق گمشده ي من......برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 185
برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 280
برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 275
برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 295
“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،
به نام بغض….”
عشق گم شده من …
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز
تکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
برچسب : نویسنده : istgahe-tanhai بازدید : 290